آخر و عاقبت آب بازي

از حياط، فرياد پدرم بلند بود كه: خانم جان تو اين پسره را لوس كردي تا كاري دستمان نداده بزن تو سرش !! بندازش تو انباري !! ديروز ديدم رفته سر حوض و« آب بازي» مي‌كند اين ابتداي راه هنجارشكن شدن است عاقبت تخم مرغ دزد شتر دزد مي‌شود اون هفته هم كه رفته بودند تو حياط آتش روشن كرده بود تا آتش بازي كند آخ آخ چهارشنبه سوري كه مي‌شود. يكي از افراد مخل نظم عمومي است (ديوار را كه كج بگذاري تا ثريا كج مي‌رود) بچه كه بود بادبادك (بادبازي) هوا مي‌كرد و (خاك بازي) هم كه مي‌كرد ببين اين بچه عناصر اربعه را به بازي گرفته است با همه چي بازي با عناصر اربعه هم بازي. بامبناي فلسفه و علوم قديم هم بازي! فريادهاي بابام بر سر مادر ادامه داشت و مادر در حاليكه چشمانش از تعجب چهار تا شده بود گفت: زبان دراز ببين چطور آسمان را به ريسمون مي‌بافي ( آب و باد و خاك و آتش ) عناصر اربعه را چطور به بازي ربط مي‌دهي حقيقتش را بگو با شادي و بازي بچه‌ها كه مخالفتي نداري؟! پدرم در حاليكه خشم خود را فرو مي‌خورد گفت: عيال اجازه بده ادبش كنم اگه خداي ناكرده برود تو اين پارك‌ها و يكي از اين جرم‌هاي جديدالخلقه مرتكب شود و دستگير گردد براي او سوء پيشينه مي‌شود. مي‌گويند پسر زبان دراز را به جرم آب بازي گرفتند آخه براي ما افت داره ! تو پرونده‌اش مي‌نويسند ( پسره آب بازه ) ‌خدا اون روز را نياره !


راستي بابام عجب منطق محكم و برهان قاطعي ارائه كرد؟ نكرد؟ پس بزن تو سر اين بچه‌هاي هنجار شكن ! ادبشان كن!


«زبان دراز »
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا